مقالات دکتر شفیعی کدکنی

درگاهی جهت جمع آوری مقالات استاد شفیعی کدکنی

مقالات دکتر شفیعی کدکنی

درگاهی جهت جمع آوری مقالات استاد شفیعی کدکنی

شاعر شعرهای پرشکوه | دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۴۲ ب.ظ

در تصویر از راست: علی رواقی،محمد قهرمان،محمد رضا شفیعی کدکنی و مهدی اخوان ثالث ( دی1344)

-------

شاعر شعرهای پرشکوه

مقاله از دکتر شفیعی کدکنی درباره اخوان ثالث و یادداشتی از مهدی اخوان ثالث

شاعر شعرهای پرشکوه / دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

« شهری که هر شاعری در مجموعة آثار خویش می‌سازد، حاصل معماریِ اوست در برخوردِ خودش با تاریخ (گذشته و معاصر) و با جوانبِ گوناگونِ حیات. همان‌گونه که معماری‌های باشکوه داریم و معماری‌های زیبا، در جهانِ شعر نیز شعرهایِ زیبا داریم و شعرهای باشکوه. در این لحظه به‌هیچ روی قصدِ ورود به این بحثِ دیرینه‌سال دربارة رابطة زیبایی و شکوه را ندارم. هرگونه تصوری که شما از این دو مفهوم دارید می‌تواند مورد قبولِ من باشد. می‌دانیم که بسیاری از نظریه‌پردازان «جمال» و فلاسفة حوزة استه‌تیک بر این عقیده‌اند که زیبایی همان شکوه است و شکوه همان زیبایی. می‌تواند چنین باشد و می‌تواند نباشد. این بستگی به این دارد که واژة عاطفیِ «زیبایی» و واژة عاطفیِ «شکوه» در ذهنِ شما چه نسبتی با یکدیگر داشته باشند، همسایة دیوار به دیوار هم باشند یا در کمال وحدت و یگانگی با هم یا دور از یکدیگر. قدر مسلم این است که در بعضی از آثار معماری جهان، ما با مفهوم زیبایی بیشتر روبروییم و در بعضی دیگر با مفهوم شکوه. آیا عظمت را می‌توان با معیارِ بزرگی و حجمِ بسیار معنی کرد؟ تصور نمی‌کنم که هر بنای پُرحجم و کلانی مصداقِ عظمت باشد.

بازگردیم به شعر.

قدر مسلم این است که شاهنامة فردوسی و هر کدام از داستان‌های مستقلِ آن، از قبیلِ رستم و سهراب یا سیاوش یا رستم و اسفندیار، معماری باشکوهِ جهانِ شعر است و غزلهای حافظ اوجِ زیبایی در معماری شعر. ما به‌راحتی می‌گوییم رستم و اسفندیار باشکوه است و به راحتی می‌گوییم فلان غزل حافظ زیباست. آیا به‌راحتی می‌توانیم جای این دو صفت را در موردِ اثرِ فردوسی و اثرِ حافظ بدَل کنیم و هیچ‌کس بدان اعتراض نکند یا در دلِ خودمان رضایت کامل از این تغییر داشته باشیم؟ تصور نمی‌کنم که چنین باشد. شکوه با کار فردوسی تناسبِ بیشتری دارد تا با غزل حافظ و زیبایی با غزلِ حافظ بیشتر مناسب است تا اثرِ فردوسی. پس می‌پذیریم که تلّقیِ ما از «شکوه» با تلقّی ما از «زیبایی» قدری تفاوت دارد.



در قصایدِ ناصرخسرو، حقاً، ما بیشتر با مفهوم شکوه سر و کار داریم تا زیبایی. نمی‌خواهم بگویم در قصاید ناصرخسرو زیبایی وجود ندارد اما اطلاقِ کلمة شکوه بر قصایدی از نوعِ:

بگذر ای بادِ دل‌افروزِ خراسانی

بر یکی مانده به یمگان‌دره زندانی

یا:

خواهم که حال و کار دگرسان کنم

هرچ آن به است قصد سوی آن کنم

بسیار مناسب‌تر است تا اطلاقِ کلمة زیبایی.


ممکن است تصور شود که حجم این قصاید ما را به طرفِ مفهومِ «شکوه» می‌برَد تا زیبایی؛ ولی چنین نیست. می‌توان در حجم‌های مشابه و بسیار اندک به دو مفهوم شکوه و زیبایی اندیشید. اگر بگوییم در دو بیتیِ:

نسیمی کز بُنِ آن کاکُل آیو

مرا خوش‌تر ز بوی سنبل آیو

چو شو گیرم خیالش را در آغوش

سحر از بسترم بوی گُل آیو



و این رباعیِ خیام:

جامی‌ست که عقل آفرین می‌زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

وین کوزه‌گرِ دهر چنین جامِ لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش



اوّلی زیباست ولی باشکوه نیست و دومی بیشتر باشکوه است تا زیبا؛ تصور نمی‌کنم کسی بر مخالفت، پایداری کند. در رباعیِ خیام زیبایی حضور دارد ولی بیشتر مسحورِ شکوهِ آن هستیم تا زیبایی‌اش و در دوبیتیِ باباطاهر فقط زیبایی است که ما را مجذوبِ خود می‌کند.

تمام این مسائل و مباحث را بدین‌جهت مطرح کردم تا نتیجة اصلی را بگیرم و آن این است که گویا «شکوه» بیشتر آنجا جلوه می‌کند که با مسائل ازلی و ابدی و دنیای بیرون از اختیار انسان مرتبط می‌شود ولی زیبایی چندان هم بدین مسائل، ضرورتاً، وابسته نیست.

در شعرِ معاصر ایران، اخوان صاحبِ شعرهای باشکوه است و فروغ، خداوندِ شعرهای زیباست. سپهری شاعرِ شعرهای زیباست. «کتیبه» یک شعرِ باشکوه است ولی «تولدی دیگر» یک شعرِ زیباست، «آنگاه پس از تندر» یک شعرِ باشکوه است ولی «صدای پای آب»، فقط یک شعرِ زیباست، «آخر شاهنامه» یک شعر باشکوه است ولی «پریا»ی شاملو فقط زیباست. از همین چند نمونه می‌توان نتیجه گرفت که «شکوه» با نگاهِ تراژیک گره‌خوردگی دارد. در شاهکارهای اخوان همیشه آن نگاهِ تراژیک عنصرِ چشم‌گیر و وجهِ غالب است. هنوز هم تعریف جامع و مانعی پیرامونِ نگاهِ تراژیک، ظاهراً، وجود ندارد امّا هرکدام از تعاریفِ شناخته‌شدة نگاهِ تراژیک را که در نظر داشته باشید با این سخن که دربارة شکوهمندی شعر اخوان گفتیم انطباق کامل خواهد داشت.»

سئوالات امتحانی اخوان ثالث در دانشگاه تهران



بعد از سقوط سلطنت، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از زنده‌یاد مهدی اخوان‌ثالث دعوت کرد که درس «ادبیات معاصر» را در این دانشکده، عهده‌دار شود و او هم پذیرفت. اینک نمونۀ سئوال‌های امتحانی او که هم نگاه او را به شعر معاصر نشان می‌دهد و هم اسلوب طرح سئوال او را که مثل تمام وجوه شخصیت او، با همگان، متفاوت است.

محمدرضا شفیعی‌کدکنی


-----------------


1) از شعر،تعاریفِ گوناگونی کرده‌اند، شما چه تعریفی از شعر را درست و رسا و جامع می‌دانید؟ [2]

2) روشِ نقد اجتماعی چیست و چه هدف‌هایی را دنبال می‌کند؟ [4]

3) این‌که ناقد می‌کوشد برای این سئوال جواب پیدا کند که «آیا مُزدِ هنر و حرفة شاعر را چه کسی می‌دهد و شاعر از چه ممرّی، چه راهی معاش و زندگی خود را اداره می‌کند» در کدام روش از روش‌های نقد ادبی مطرح می‌شود و چرا این سئوال از نظر ناقد اهمیّت دارد؟ [2]

4) روشِ «نقدِ التقاطی» چیست و از مجموعة چه روش‌هایی تشکیل شده و آیا می‌توانید بگویید چرا بسیاری از ناقدان این روش را بهترین روشِ نقد شناخته‌اند؟ [4]

5) آیا روشِ نقدِ فنّی و صوری، که بسیاری ادبایِ کهن‌گرا و قدمایی‌اندیش تنها همین روشِ نقد را معتبر شناخته‌اند و غالباً به دیگر شیوه‌ها و نظرگاه‌ها توجهی ندارند، به‌نظر شما می‌تواند روش کافی و کاملی در نقد باشد، و اگر نه چرا؟ [3]

6) تفاوت‌های کُلّی و عمدة شعر پیش از مشروطیت و پس از مشروطیت را از جهاتِ مختلف چه‌گونه ارزیابی و فهرست می‌کنید؟ [4]

7) غزلهای عارف دارای چه خصوصیّت بارزی است (نسبت به غزلِ قدیم) و آیا به‌نظر شما غزل‌های او واجدِ ارزش و تأثیر بیشتری بوده است و هست، یا ترانه‌های او؟ [2]

8) کدام شعر را بهترین و مشهورترین شعرِ دهخدا می‌دانید؟ غیر از آن یک شعرِ دیگر او را هم نام ببرید. [1]

9) به‌نظر شما شعرِ لاهوتی (چه پیش از هجرتش به روسیّة شوروی، راستی علّتِ هجرت او چه بود؟ و چه پس از آن) بیشتر دارای چه ارزش و اهمیّتی است و آیا روحِ غربت و یاد از وطنِ مألوف در شعرِ او تأثیری گذاشته است؟ یک شعر از او را که دارای چنین روحیه‌ای است می‌توانید ذکر کنید؟ و راستی لاهوتی اهلِ چه شهری از ایران بوده است؟ [3]

10) اغراضِ شعری و هدف‌های معنوی و اجتماعی را در میراثِ شعریِ ایرج میرزا در چه جهاتی برمی‌شمارید؟ و جنبة به‌قولِ معروف اخلاقاً «بدِ» شعرِ ایرج کدام است؟ [3]

11) زن و حقوق اجتماعیِ زن (و مسألة حجاب مثلاً) در شعر شاعرانِ پس از مشروطیت چه تأثیری گذاشته است و کدام شاعران بیشتر به این موضوع پرداخته‌اند؟ آیا اصلاً مسألة حجاب، به‌نظر شما، مسألة عمقی و اصیل و مهمّی است؟

12) می‌دانیم که زندگیِ فرّخی یزدی با کارِ سیاسی و روزنامه‌نگاریِ و شعرش آمیخته بوده است و اصل، برای او، مبارزاتِ اجتماعی بوده است. آیا می‌توانید طرحی از زندگی و مبارزات این شاعر به‌دست بدهید و عمده‌ترین هدف‌های معنوی و اجتماعیِ او را در شعرش برشمارید و احیاناً به شعرش هم استناد کنید؟ [4]

13) ملک‌الشعراءِ بهار را شاعرِ ستایشگر آزادی خوانده‌اند. آیا به‌نظرِ شما ستایش آزادی در شعرِ بهار بیشتر دیده می‌شود یا فرخی یزدی؟ [2]

14) آیا می‌توانید سه شعر از مشهورترین و بهترین شعرهای ملک‌الشعراءِ بهار را نام ببرید؟ [1]

15) طبیعت را در شعرِ نیما یوشیج چه‌گونه می‌بینید و اُنس و الفتِ این شاعر را با طبیعت چه‌گونه توصیف می‌کنید؟ [2]

16) مهم‌ترین ارزش و تأثیر نیما در شعرِ معاصر به‌نظرِ شما در چه جهاتی است و چه‌کسانی از او بیشتر تأثیر پذیرفته و راه او را دنبال کرده‌اند؟ [3]

17) از کتاب‌ها و شعرهای نیما چه‌ها را می‌توانید نام ببرید؟ [1]

18) فروغ فرّخ‌زاد به‌نظرِ شما چه‌گونه شاعری است و چرا او دفتر و دیوانی از شعرهای خود را تولدی دیگر نامیده است؟ [2]

19) شعر فروغ فرّخ‌زاد را پیش از تولدی دیگر و پس از آن چه‌گونه می‌شناسید و توصیف می‌کنید و آیا این‌که او زنی شاعر است نه مرد، در شعرش هیچ تأثیری گذاشته است؟ [3]

20) آیا می‌توانید بگویید این کتاب‌ها از چه کسانی است: ماخ اولا، ناقوس هوای تازه، ابراهیم در آتش آخر شاهنامه، از این اوستا آب انگور، دخترِ جام در کوچه‌باغ‌های نشابور، بوی جوی مولیان؟ [3] (در این سئوال یک نام انحرافی است، کدام است؟)

مهدی اخوان ثالث (م. امید)

  • امیر حسین داودوندی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی