در تصویر : محمد رضا شفیعی کدکنی و ایرج افشار
------
شناور شدن زبان و ارتباط آن با رشد خودکامگی
نوشته ی محمد رضا شفیعی کدکنی
شعر، کیمیاکاری شاعر است با واژهها. این تعبیر آرتور رمبو(1891-1845)را در عمل همه شاعران بزرگ تایخ دریافته بودهاند، هرچند به گونه نظریّه، همگان بدان تصریح نداشتهاند.دیوان شمس، خمسه نظامی، شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ و غزلهای سعدی و تمام شاهکارهای ادبیات ما از کلماتی فراهم آمدهاند که در دست و پای تمام فارسیزبانان و فارسیدانان جهان ریخته است یا از خلال متون و فرهنگها میتوان بدان کلمات دست یافت.آنچه دستنایافتنی است آن کیمیاکاری و سحر و جادویی است که بتواند این توده انبوه واژهها را به سرحدّ شعر برساند و با«مس وجود»این پدیدهها عادی و همگانی، کاری کند که«کیمیای شعر»بیابند و زر شوند.بیگمان همه شاعران بزرگ بر اسرار این کیمیا آگاهی و وقوف داشتهاند، امّا درجه کیمیاگریشان، یکسان نیست، و از سوی دیگر «نیّت»ایشان در این کیمیاگری نیز بیتأثیرنبوده است.آنچه شاعران را در طول تاریخ ادبیات ما عملا ردهبندی کرده است، همین دو نکته بوده است:درجه«وقوف بر اسرار علم این کیمیا»و دیگر«نیّت»نهفته در خاطر کیمیاگر.اگر بگوئیم«نیّت»در این میان مقامی فراتر از«علم کیمیاگری»دارد، چندان ازتجربه و حقیقت تاریخی بدور نیفتادهایم.انوری و خاقانی دو کیمیاگر بزرگاند که در کیمیاگری بالای دست آنها نمیتوان کسی را تصور کرد و حافظ و خیام نیز دو کیمیاگرند که شاید به عنوان کیمیاگر امتیازی بر خاقانی و انوری نداشته باشند و اگر حمل بر اغراق نکنید، در چشم صاحبنظران، علم اسرار کیمیا را این دو تن، یعنی انوری و خاقانی، بیشتر از خیام و حافظ میدانستهاند، امّا نیّت؟اینجاست که سرنوشت حافظ و خیام از سرنوشت انوری و خاقانی جدا میشود.آن نیّت انسانی و بشری که ذهن و ضمیر حافظ و خیام را بخود مشغول داشته با آن«نیّت»کوچک و درباری خاقانی و انوری زمین تا آسمان فاصله دارد.شما وقتی که در شعر انوری میخوانید:
لعمه خنجرش از صبحِ ظفر شعله کشید
همه میدانِ فلک خنجر بهرام گرفت
ساقیِ همتش از جام کرم جرعه بریخت
آز، دستار کشان راهِ در و بام گرفت
اگر اهل فن باشید، محال است از این مایه وقوف بر اسرار علم کیمیای زبان حیرت نکنید.امّا نیّت کیمیاگر را که مینگرید میبینید هیچ است و پوچ ولی وقتی این بیت حافظ را میشنوید:
برلبِ بحر فنامنتظریم ای ساقی
فرصتی دان که زلب تا به دهان این همه نیست
درجه حیرت شما از کیمیاکاری شاعر، شاید تفاوتی با مورد مشابه آن در شعر انوری نداشته باشد، امّا«نیّت»کیمیاگر را نمیتوانید نادیده بگیرند.در«نیّت»انوری، خودش و ممدوحش بزحمت میگنجد و حتّی جا برای یکی از ازین دو تن بیشتر وجود ندارد، امّا در«نیّت»حافظ تمامی تاریخ انسان و انسانیّت میگنجد، از عصر حافظ تا هنگامی که آخرین بشر در روی کره زمین با یکی از کرات دیگر وجود داشته باشد.