پیشینه هنر تئاتر در ایران | محمد رضا شفیعی کدکنی
پیشینه هنر تئاتر در ایران
نوشته ی محمد رضا شفیعی کدکنی
دانلود مقاله به صورت پی دی اف
عطار،پرده بازی و خیال بازی و بازی خیال را تقریبا به یک معنی به کار میبرد و ظاهرا برابر است با آنچه در زبان عربی به آن«خیال الظّل»میگفته اند.از این بیت خاقانی(دیوان،227):
در پردهء دل آمد دامنکشان خیالش جان شد خیال بازی در پردهء وصالش
روشن می شود که پرده بازی و خیال بازی یک چیز بوده است.عطار خود بازی خیال را به گونه ای تصویر میکند که امری است که در نظر جلوه میکند و سپس محو میشود(مختار نامه،119؛ دیوان،295):
چندان که به سرّ کار در مینگرم ............مانند خیال بازی ام می آید.
ور ز رخش لحظه ای نقاب برافتد ........هر دو جهان بازیِ خیال نماید
و نشان میدهد که کسانی که پرده بازی میکرده اند،در پرده نهان میشده اند و سپس به گونه ای دیگر آشکار میشده اند(مختار نامه،227؛دیوان،412):
چون از پسِ پرده سر بدادی ما را ........در پرده نشین و پرده بازی میکن
رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم .........تا صیدِ پرده بازی گردون نیامدم
و این پرده بازان خود مردمی چالاک بوده اند و دارای مراتب و درجات(دیوان،337):
هر جا که شگرفْ پردهبازیست ........در پردهء زلفِ توست،جانباز
پرده بازی در جایگاه معیّنی انجام میگرفته است که آن را«خیال خانه»می نامیده اند (مختار نامه،117):
دو کَوْن خیال خانه ای بیش نبود ........وندیشهء ما بهانه ای بیش نبود
پیشینهء این بازی و جزئیات آن را بعضی از محققان در قرن هفتم و هشتم جستجو کرده اند.احمد تیمور پاشا(1288-1328 هـ.ق)محقق مصری نمونهای از بازی خیال یا به تعبیر عربها «خیال الظّل»را در کتابی به همین نام جمع آوری کرده و خلاصه ای از کتاب او را استاد عباس زریاب خویی در کتاب آینهء جام،343-345،نقل کرده است و در مجموع میتواند بدینگونه فشرده شود که این بازی به نظر او یک بازی هندی بوده که در کشورهای دیگر از جمله مصر دورهء ایّوبیان و ممالیک رواج یافته و در خانهای چهار گوشه که سقف چوبی داشته اجرا میشده است.
پرده ای از یک طرف این خانه می آویخته اند و در فاصلهء آنجا که بینندگان نشسته اند و آنجا که صورتک های بازی حرکت می کنند آتش را می افروخته اند و روشنائی آتش که بر این صورتک ها می افتاده آنها را به حرکت در می آورده اند و شخصی از بازیگران که آوازی خوش داشته است آواز میخوانده است.احمد تیمور شواهدی از برخورد بعضی فقها را با مسألهء بازی خیال نیز نقل کرده است.قدیمترین شواهدی که احمد تیمور در تاریخ یافته است از حدود عصر وزارت صلاح الدین ایّوبی(بعد از 564)است و آن هم در مصر.ما در اینجا به یک سند بسیار مهم که تاکنون کسی از آن خبر نداشته است و پیشینهء این بازی را-که بخشی از تاریخ تئاتر در ایران است-به حدود قرن چهارم میبرد،نقل میکنیم و سپس به تحلیل آن خواهیم پرداخت. قبل از هر گونه بحث تاریخی و طرح نزاع دریاب بودن یا نبودن چیزی به نام ادبیات نمایشی در ایران به این داستان که از مقامات کهن و نو یافتهء ابو سعید ابو الخیر(357-240)نقل میشود دقت کنید:
و گویند یک روز[شیخ ابو سعید]میگذشت و جماعتی لعبت بازان خیال بازی میکردند و دف میزدند.شیخ خادم را بگفت:بگوی تا امشب به خانقاه آیند.به شب به خانقاه آمدند و پرده در بستند و سماع آغاز کردند.یک یک خیل را برون میآوردند:خبّازان و قصّایان و آهنگران و دانشمندان و مقربان و صوفیان و هر قومی را،جداگانه،بینی نهاده بودند.در میخواستند و با قوّالان میگفتند.و آخر همه صوفیان را به در آوردند و گفتند: این بگویید:«جاء ریح فی القفص،جاء ریح فی القفص.»شیخ این بشنید و وقت او خوش گشت.برخاست و گرد در میگشت و میگفت:جاء ریح فی القفص(بند 71).
تا آنجا که اطلاع دارم این قدیمی ترین و دقیق ترین توصیفی است که از پرده بازی یا خیال بازی یا فانوس خیال در ادبیات اسلامی شده است.از این داستان به روشنی میتوان دانست که:
1)در عصر ابو سعید ابو الخیر(357-440)،و احتمالا در حدود 400 هجری،بازی خیال یا پرده بازی یا لعبت بازی یک نوع نمایش رایج در محیط جامعهء عصر غزنوی بوده است و در نیشابور قرن چهارم و آغاز قرن پنجم جزء سرگرمی های اجتماعی و لوازم زندگی شهری تلقی میشده است.
2)لعبت بازان کسانی بوده اند که این نمایشنامه را اجرا میکرده اند و نمایش ایشان همراه با موسیقی بوده است،زیرا«دف زدن»این لعبت بازان در حین نمایش در همین داستان به صراحت آمده است و از آنجا که برای هر کدام از اصناف و طبقاتی که در نمایش جایی داشته اند،سرودی و حرارهای وجود داشته است و آن سرود و حراره را دم می گرفته اند و دسته جمعی میخوانده اند،به یقین آواز نیز جزء این نمایش بوده است.
3)لعبت بازی،در عین حال نوعی شغل در جامعهء شهری تلقی میشده است و وقتی لعبت بازان به محل های یا شهری وارد می شده اند،به ترتیب،افراد یا جمعیتها از ایشان دعوت می کرده اند که بیایند و برای ایشان نمایش لعبت خیال را اجرا کنند.
4)برای تمام اصناف موجود در آن عصر نمایشی و پرده ای داشته اند که اجرا میکرده اند و همراه آن،سرودی و حرارهای ویژهء آن صنف بوده است که به آواز می خوانده اند و بر دف می زده اند.صنف های اجتماعی ای که در این داستان به آنها اشارت رفته است عبارت اند از: خبّازان،قصایان،آهنگران،دانشمندان(فقها)و مقربان(آنها که قرآن را به صوت خوش قرائت میکردهاند)و صوفیان.
5)جمله ای که برای صوفیان ساخته بوده اند،یک جملهء ریتمیک است و نشان میدهد که تمامی عبارات مربوط به اصنا و جمعیت ها حالت موزون و آهنگین داشته است.ترجمهء عبارت«جاء ریح فی القفص»میشود«آمد آن باد که در قفس کرده اند»یا«آن باد در قفس آمد.» سابقهء اصطلاح«ریح فی قفص»-البته نه در مورد صوفیه-به مدّتها قبل از این تاریخ یعنی قبل از عصر بوسعید میرسد.ثعالبی در کتاب التمثیل و المحاضره،جزء امثال عامه-که ریشهء فارسی دارد-آورده است:«قول فلان ریح فی قفص»،یعنی«سخن فلانی بادی است در قفس.» این شعر نیز در ثمار القلوب،ثعالبی،266،آمده است که:
انّ این اوی لشدید المقتنص ..... و هو اذا ما صید ریح فی قفص
6) این جماعت اجراکنندگان لعبت خیال،همراه خود،گروهی از«قوّالان»داشتهاند که در اجرای نمایش با آواز خوش سرودها و حراره ها را میخواندهاند و قوّالان چنان که جای دیگر به تفصیل بحث شده است،استادان موسیقی و آواز عصر بودهاند و بسیاری از ایشان آهنگسازان مشهور روزگار خود بودهاند.
7)از عبارت متن به روشنی می توان پی برد که بازی خیال،ضرورة،در شب انجام نمی گرفته و روز نیز بازی خیال قابل اجرا بوده است.
8)اینان برای اجرای نمایش خود سراپرده ای نصب میکرده اند و به یاری این پرده بوده است که نمایش اجرا می شده است.ظاهرا از میان همین پرده یا از پشت آن صورت یک یک صنفها ظاهر میشده و با آمدن هر صورتی حراره و آواز مربوط به آن را به صورت دسته جمعی و موسیقایی می خوانده اند.
9) تاکنون شواهدی که از«بازی خیال»یا«خیال بازی»یا«لعبت باز»داشته ایم در شعرهای قرن ششم و هفتم بوده است.در آثار نظامی و خاقانی و عطار و از خلال آن شواهد،هیچگونه اطلاع دقیقی دربارهء کیفیت«بازی خیال»یا«لعبت خیال»به دست نمی آید.
اینک چند شاهد که بر روی هم معنی را دقیقتر میرسانند:مؤلفان لغت نامهء دهخدا،ذیل خیالباز،به نقل از ناظم الاطبّاء نوشتهاند:«کسی که تصور کاری را کند بدون آن که آن کار را انجام دهد.»از یادداشت مرحوم دهخدا نقل کردهاند:«خیالساز،آن که فانوس خیال را به کار اندازد.» شاهدهایی که برای این معنی نقل شده است عبارت است از:
بازیچهء لعبت خیالت ............. زین چشم خیال بازگشتم
(سید حسن غزنوی)
در پردهء دل آمد دامنکشان خیالش .......جان شد خیالبازی در پردهء خیالش
(خاقانی)
این که مرحوم دهخدا خیال باز را به معنی«آن که فانوس خیال را به کار اندازد»گرفته است، درست است،ولی از استعمالات قدما میتوان دریافت که میان بازی خیال،در این معنی که از مقامات بو سعید نقل کردیم،و آنچه در شعر شاعرانی مثل خاقانی آمده تفاوتهایی وجود داشته است.گرچه در شعر خاقانی هم از همان«پرده ای»سخن میرود که در مقامات بو سعید از آن سخن رفت:«پرده دربستند و سماع آغاز کردند»تردیدی نیست که«خیال»به معنی«تصویر» است و«نقشی که در آیینه دیده شود»بنابر این،میتوان حدس زد که گردانندگان«فانوس خیال» تصاویری را روی پرده به حرکت در میآورده اند و برای هر تصویری حرارهای و سرودی ساخته بوده اند که یا ظاهر شدن آن تصویر آن را با دف و آواز می سروده اند.
در ذیل کلمهء«لعبت باز»نیز در لغتنامه شواهدی از خیام و خاقانی و نظامی و اوحدی آمده است که تقریبا معنی«خیالباز»را دارد و در یک بیت نظامی«لعبت باز»در کنار مطرب و پای کوب(رقّاص)آمده است:
شش هزار اوستادِ دستان ساز ............ مطرب و پایکوب و لعبت باز
در ذیل«فانوس خیال»نیز در لغتنامه به نقل از برهان قاطع آمده است:«فانوسی باشد که در آن صورتها کشند و آن صورتها به هوای آتش به گردش درآید»و این رباعی خیام را به شاهد آن افزودهاند:
این چرخ فلک که ما درو حیرانیم ...........فانوس خیال ازو مثالی دانیم
خورشید چراغدان و عالم فانوس ..........ما چون صوریم کاندرو حیرانیم
از این رباعی خیام،کیفیت فانوس خیال روشن تر می شود.در آثار عطار هم«خیال بازی»و«خیال خانه»بسیار به کار رفته و از آنها میتوان دریافت که«خیال بازی»نوعی نمایش سایه ها یا «خیال الظّل»بوده است و«خیال خانه»محلّی برای خیال بازی.
بر روی هم میتوان گفت که آنچه از مقامات بو سعید نقل کردیم،کاربرد کلمه را به اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم میرساند و دیگر این که جزئیات کار اصحاب خیال بازی را با دقایق کار ایشان روشن میکند به گونه ای که در هیچ سند دیگر دیده نشده است.
از بیت منطق الطیر میتوان حدس زد که نوعی بازی خیال یا پرده بازی وجود داشته که کودکان آن را در کوچه اجرا میکردهاند*.
(*).نقل از:منطق الطیّر عطار،مقدمه،تصحیح و تعلیقات:دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی،انتشارات سخن، 1383.ص 635[تعلیقات]
مجله بخارا » فروردین و اردیبهشت 1384 - شماره 41
- ۹۱/۱۱/۲۵